پادشاهی در یک شب زمستانی در کاخ به یکی از
نگهبانان خود برخوردو گفت سردت نیست؟؟؟
گفت :عادت دارم
شاه گفت:میگویم برات لباس گرم بیاورن
شاه فراموش کرد/
صبح جنازه نگبان را پیدا کردن
که روی دیوار قصر نوشته بود:من به سرما عادت داشتم
وعده لباس گرمت مرا از پای در آورد
نظرات شما عزیزان:
|